میگفت «روحش گسیخته شده و انگار از یه چیزی ناراحته. ببرینش پیش روانشناس. شاید دلیل گریه کردنهای زیاد و بی دلیلش هم همین باشه»
اولین زن بانکدار ایرانیاوضاع میتوانست از این هم بدتر باشد. اگر هیچوقت با گربه ام آشنا نمیشدم، اگر هیچ وقت نمینوشتم، اگر تحت تاثیر آدمهای اطرافم تمام وقتم را به فیلم دیدن میگذراندم، (فیلم دیدن چیز بدی نیست اما علاقهی من نیست حقیقتا.) اگر نرمالو نبودم، اگر لذت کتاب خواندن یواشکی را درک نمیکردم، اگر نایاب و دست نیافتنی ام را نداشتم، اگر به زور خواهرم باشگاه نمیرفتم، اگر عزمم را جزم نمیکردم برای وبلاگ زدن، اگر خیلی از آدمهای اضافه را حذف نمیکردم، اگر خودم نبودم و با آدمهایی دوست میشدم که یک میلیون کیلومتر با من فاصله داشتند، اگر کسی را نداشتم که دیروقت به او زنگ بزنم تا بیاید دنبالم، اگر سما را کنارم نداشتم، اگر همین چند تا خواننده را هم نداشتم، اگر کسی را نداشتم تا متنهایم را برایم ویرایش کند و هر روز یادآوری کند که منتظر بعدیها است... اوضاع میتوانست از این هم بدتر باشد. میتوانست. و من اکنون خوشبخت ترین انسان روی زمینم.
اولین زن بانکدار ایرانیتعداد صفحات : 1